پیام دوست

 

عاشق خدا باش تا معشوق خلق شوی


از خدا پروا کنید تا پَر وا کنید. (شهید چمران)


باران می بارد، به حرمت کداممان نمی دانم!
من همین قدر می دانم که باران
صدای پای اجابت است
*خدا* با همه جبروتش ناز میخرد
نیاز کن ……


چه تلخ محاکمه می شوند پاییز و زمستان
که برای جان دادن به درخت، جان می دهند
و چه ناعادلانه کمی آن طرف تر
همه چیز به اسم بهار تمام می شود….
جاودان باد سایه دوستانی که شادی را علتند نه شریک
و غم را شریکند نه دلیل …


قهرمان زندگی خودت باش
نه الگوی عبرتی برای زندگی دیگران


دردهای من جامه نیستند تا ز تن درآورم
چامه و چکامه نیستند تا به رشته سخن درآورم
نعره نیستند تا ز نای جان برآورم
دردهای من نگفتنی است …
درد، حرف نیست …
درد نام دیگر من است …
من چگونه خویش را صدا کنم؟!


چه لذتی بالاتر از اینکه:
*اسمت* قسم راست یک نفر باشد!


از صدای گذر آب چنان می فهمم
تندتر از آب روان، عمر گران می گذرد
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست
لحظه هایت بی غم …


افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
و آن مرغ طرب که نام او بود شباب
فریاد ندانم کی آمد و کی شد …
(حکیم خیام نیشابوری)





هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.