دلتنگی

در مستی جوانی عمرم خزان شد و نیامدی

غنچه ای نشکفته پژمرده شدم و نیامدی

ثانیه ها از پس ثانیه ها می گذرد حواست هست؟

ثانیه را رها کن، سالهاست که می گذرد حواست هست؟

وعده پشت وعده می دهی و یک وعده خوبان وفا نشود

کاش میدانستی حال دلم را، تا شاید بر من جفا نشود

نمی گویم اهل جفایی یا سراب آب نمایی

ولی خودت هم خوب می دانی، چیزی شبیه شعر نیمایی

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.