عمرمان کوتاه است و ما غافلیم
چقدر غافلیم!
امام صادق (ع) می فرماید: حضرت نوح دو هزار و سیصد سال زندگی کرد که 850 سال آن را قبل از بعثتش بود و 950 سال آن را در بعثتش بود و 500 سالش را هم بعد از طوفان بود. او خانه ای برای خود ساخته بود که هر وقت در آن دراز می کشید پاهایش از در بیرون می آمد. روزی عزرائیل آمد تا جان او را بگیرد.نوح (ع) در آفتاب نشسته بود.ملک الموت بر او سلام کرد ونوح (ع) جوابش را داد.ملک الموت به او گفت:ای نوح؛این همه عمر کردی.آیا سزاوار نبود که خانه ی خوبی برای خود می ساختی؟ نوح گفت: اگر می دانستم که این قدر عمر می کنم این خانه را نیز از برای خود نمی ساختم؛ ولی در آخرالزمان مردمانی می آیند که عمرشان از 70 یا 80 سال تجاوز نمی کند امّا خانه هایی برای خود می سازند که مانند کاخ است… برای چه آمده ای؟ ملک الموت گفت: آمده ام تا روح تو را بگیرم.نوح(ع) گفت:به من فرصت بده تا به سایه بروم.عزرائیل اجازه داد.سپس گفت:ای ملک الموت،آنچه که در دنیا زندگی کرده ام مانند از آفتاب به سایه رفتن بود.پس بدانچه مأمور هستی انجام بده و حضرت عزرائیل(ع) جان و را گرفت. و در جایی حضرت نوح می فرمایند: اگر عمر من 60 سال باشد دنیا را با یک سجده تمام میکردم.
برگرفته از سایت تبیان
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ساده به رنگ خدا در 1396/04/30 ساعت 05:07:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |