مورچه عاشق ...
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم…
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد.
تمام سعی مان را بکنیم، پیامبری همیشه در همین نزدیکی است.
برگرفته از سایت گنجینه
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ساده به رنگ خدا در 1393/05/18 ساعت 09:18:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1393/05/26 @ 10:53:16 ب.ظ
راوی [بازدید کننده]
سلام خیلی وب خوبی دارید ، منم وبی دارم مذهبیست.
ممنون میشم با قرار دادن لینک وب من در وبتون
حمایتم کنید . تشکر
rovi.rzb.ir
1393/05/18 @ 10:16:56 ب.ظ
یاس کبود [عضو]
سلام خدا قوت واقعا داستان خواندنی بود
التماس دعا