یا هو

به هر جا رسیدم به عشق تو بود

معلم رسولی آسمانی...

 

تقدیم به معلم مهربان و آسمانیم :

معلم مهربانی در دل اوست
مزین از محبت محفل اوست
معلم علم را با عشق می داد
معلم عاشقی را مشق می داد
معلم لحنی از شور و هیاهوست
معلم چون گلی زیبا و خوشبوست
معلم مهر را بر من بیاموخت
به لبخندی به قلبم مهر اندوخت
معلم دستهایش پرتوان بود
چو خورشیدی میان آسمان بود
به من تابید تا ظلمت نگیرم
میان جهل و نادانی نمیرم
به من آموخت راه زندگی را
خدا را، عاشقی را، بندگی را
معلم ماه نه، خورشید هم نه
معلم زهره و ناهید هم نه
معلم را مقامی بس که والاست
معلم آیه هایی با مسماست
معلم سایه سار مهربانیست
معلم چون رسولی آسمانیست
معلم روشنی بخش دل و جان
فروزان شعله ای در راه ایمان
به من آموخت شرط حق بدانم
به من آموخت تا قرآن بخوانم
به من آموخت راه زندگی را
به من آموخت اصئل بندگی را

شاعر : وحید اکبری




غرورم را شکستند...

 

قفس داران غرورم را شکستند
دل دائم صبورم را شکستند
به جرم پا به پای عشق رفتن
پر و بال عبورم را شکستند
مرا از خلوتم بیرون کشیدند
سکوت چون بلورم را شکستند
تمنای نگاهم را ندیدند
چه بی باور حضورم را شکستند…….

شبیه....

 

 

نه مثل ساره ای و مریم !
نه مثل آسیه و حوا!
فقط شبیه خودت هستی،
فقط شبیه خودت زهرا!
اگر شبیه کسی باشی
شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیه تطهیر
شبیه سوره اعطینا …



مادر


آسمان

را گفتم

می توانی آیا

بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه

روح مادر گردی

صاحب رفعت دیگر گردی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

کهکشان کم دارم

نوریان کم دارم

مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم


خاک

را پرسیدم

می توانی آیا

دل مادر گردی

آسمانی شوی وخرمن اخترگردی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

بوستان کم دارم

در دلم گنج نهان کم دارم


این جهان

را گفتم

هستی کون ومکان

را گفتم

می توانی آیا

لفظ مادر گردی

همه ی رفعت را

همه ی عزت را

همه ی شوکت را

بهر یک ثانیه بستر گردی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

آسمان کم دارم

اختران کم دارم

رفعت وشوکت وشان کم دارم

عزت ونام ونشان کم دارم


آن جهان

را گفتم

می توانی آیا

لحظه یی دامن مادر باشی

مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

باغ رنگین جنان کم دارم

آنچه در سینه ی مادر بود آن کم دارم


روی کردم با بحر

گفتم او را آیا

می شود اینکه به یک لحظه ی خیلی کوتاه

پای تا سر همه مادر گردی

عشق را موج شوی

مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

بیکران بودن را

بیکران کم دارم

ناقص ومحدودم

بهر این کار بزرگ

قطره یی بیش نیم

طاقت وتاب وتوان کم دارم


صبحدم

را گفتم

می توانی آیا

لب مادر گردی

عسل وقند بریزد از تو

لحظه ی حرف زدن

جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی

گفت نی نی هرگز

گل لبخند که روید زلبان مادر

به بهار دگری نتوان یافت

دربهشت دگری نتوان جست

من ازان آب حیات

من ازان لذت جان

که بود خنده ی اوچشمه ی آن

من ازآن محرومم

خنده ی من خالیست

زان سپیده که دمد از افق خنده ی او

خنده ی او روح است

خنده ی او جان است

جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم

روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم


کردم از علم سوال

می توانی آیا

معنی مادر را

بهر من شرح دهی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

منطق وفلسفه وعقل و زبان کم دارم

قدرت شرح و بیان کم دارم


درپی عشق شدم

تا درآئینه ی او چهره ی مادر بینم

دیدم او مادر بود

دیدم او در دل عطر

دیدم او در تن گل

دیدم او در دم جان پرور مشکین نسیم

دیدم او درپرش نبض سحر

دیدم او درتپش قلب چمن

دیدم او لحظه ی روئیدن باغ

از دل سبزترین فصل بهار

لحظه ی پر زدن پروانه

در چمنزار دل انگیزترین زیبایی

بلکه او درهمه ی زیبایی

بلکه او درهمه ی عالم خوبی, همه ی رعنایی

همه جا پیدا بود

همه جا پیدا بود


منبع:tebyan.net

 



چه کسانی دچار بیماری ام اس می شوند؟


عموماً دو گروه از اشخاص دچار بيماري ام.اس مي‌شوند:
الف - گروه نخست افرادي هستند فوق‌العاده حساس، زودرنج و عصبي و با كمترين ناملايمات از حالت عادي خارج شده و تعادل خود را از دست مي‌دهند.

يكي از عمده‌ترين علت‌هاي اين بيماري، عصبي شدن افراد است كه مهم‌ترين دليل آن در واقع كمبود مواد غذايي يا مواد معدني و ويتامين‌ها در بدن و همچنين مواد زائد در سلول‌ها و بافت‌ها است. هرگاه شخص از نظر فيزيولوژي دچاراختلال شود، از نظر سيستم عصبي نيز دچار ناراحتي روحي و رواني خواهد شد و با كمترين برخوردي، عكس‌العمل نشان خواهد داد.‌وقتي كه تعادل املاح معدني در بدن به هم مي‌خورد، انسان با كمترين برخوردي عصبي مي‌شود و همچنين كار غدد درون‌ريز در بدن مختل مي‌شود.

ادامه »