یا هو

به هر جا رسیدم به عشق تو بود

ویژگی یاران حضرت مهدی در قرآن

یاران حضرت مهدی چه ویژگی هایی دارند که برگزیده شده اند؟

1.آنان عاشق خدا بوده و جز به خشنودى او نمى‏انديشند. هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنان خدا را دوست دارند. صلى الله عليه وسلم‏يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ»

2. در برابر مؤمنان خاضع و فروتن هستند. صلى الله عليه وسلم‏أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ»

3. در برابر ستمكاران قدرتمند هستند. «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ»

4. جهاد در راه خدا برنامه هميشگى آنهاست. «يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»

5. ثابت قدم بوده و از ملامت كنندگان باكى ندارند. «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»


عجز انسان از شکر


عجز انسان از شکر

شكر و سپاس، نخستين حالتي است كه با توجه به منعم بودن خدا و شناخت او به عنوان وليّ نعمت در انسان به وجود مي آيد. حالت شكرگزاري، ميلي فطري است كه هر انسان، اين حال را نسبت به هر منعمي به دليل احسان وي در خود احساس مي كند. اين حالت منشأ شكر و سپاس بنده نسبت به منعم مي شود و به او احترام مي گذارد. با زبان قدرداني مي كند و همواره مي كوشد به گونه اي رفتار كند كه متناسب با احسان او باشد. همه اينها مراتب شكر است، ولي منشأ همه آنها احساسي است كه در دل وي پديد مي آيد.
چون منعم اصلي انسان، خداوند است و همه نعمت ها را از ريز و درشت و پنهان و آشكار، با واسطه يا بي واسطه، او به مخلوقاتش مي دهد، به طور طبيعي، اين احساس به خداي متعال بايد در دل انسان، به صورت كامل تر وجود داشته باشد؛ زيرا توجه به اين همه نعمت، كافي است كه حالت شكرگزاري را در دل و عبادت و خداپرستي را در رفتار وي ظاهر سازد.

خداوند متعال توسط انبیاء، عبادت و عبودیت را به انسان آموخت تا بدین وسیله به مقامات عالیه برسند و تحصیل کمال کنند.
پس‌، فتح‌ باب‌ عبادت‌ وعبوديت‌ يکي‌ از نعمت‌هاي‌ بزرگي‌ است‌ که‌ تمام‌ وجودات‌ رهين‌ آن‌ نعمتند و شکر آن‌ نعمت‌ را نتوانند کنند؛ بلکه‌ هر شکري‌ فتح‌ باب‌ کرامتي‌ است‌ که‌ از شکر آن‌ نيز عاجزند. پس‌، اگر انسان‌ علم‌ به‌ اين‌ مشرب‌ پيدا کرد و قلبش‌ از آن‌ مطلع‌ گرديد، معترف‌ به‌ تقصير شود و اگر عبادت‌ جن‌ و انس‌ و ملائکه‌ مقربين‌ را در دادگاه‌ حق‌ جلّ و علا برد باز خائف‌ باشد و مقصر باشد.
اگر

ادامه »

پیام دوست

 

عاشق خدا باش تا معشوق خلق شوی


از خدا پروا کنید تا پَر وا کنید. (شهید چمران)


باران می بارد، به حرمت کداممان نمی دانم!
من همین قدر می دانم که باران
صدای پای اجابت است
*خدا* با همه جبروتش ناز میخرد
نیاز کن ……


چه تلخ محاکمه می شوند پاییز و زمستان
که برای جان دادن به درخت، جان می دهند
و چه ناعادلانه کمی آن طرف تر
همه چیز به اسم بهار تمام می شود….
جاودان باد سایه دوستانی که شادی را علتند نه شریک
و غم را شریکند نه دلیل …


قهرمان زندگی خودت باش
نه الگوی عبرتی برای زندگی دیگران


دردهای من جامه نیستند تا ز تن درآورم
چامه و چکامه نیستند تا به رشته سخن درآورم
نعره نیستند تا ز نای جان برآورم
دردهای من نگفتنی است …
درد، حرف نیست …
درد نام دیگر من است …
من چگونه خویش را صدا کنم؟!


چه لذتی بالاتر از اینکه:
*اسمت* قسم راست یک نفر باشد!


از صدای گذر آب چنان می فهمم
تندتر از آب روان، عمر گران می گذرد
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست
لحظه هایت بی غم …


افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
و آن مرغ طرب که نام او بود شباب
فریاد ندانم کی آمد و کی شد …
(حکیم خیام نیشابوری)





مهدویت

 

یا بن الحسن!
سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست
ورنه عشق تو کجا، این دل بیمار کجا!
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا، عبد گنهکار کجا!


آقا جان!
جاده عشق چنین پیچ و خمش بسیار است؟
یا فقط راه رسیدن به شما دشوار است؟
گفته بودند تو خورشیدی و هستی همه جا!
پس چرا این همه بین من و تو دیوار است؟
شور سربازی و در پای رکابت مردن
بهتر از منصب سرلشگری و سردار است!


 


 


 


 


مصرعی که حضرت علی (ع) کامل کرد

فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعی روایت کرده:


یکی از طلبه های حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشواری غیر قابل تحملی بود. روزی از روی شکایت و فشار روحی کنار ضریح مطهر حضرت علی (ع) عرضه میدارد: شما این لوسترهای قیمتی و قندیل های بی بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالی که من برای اداره امور معیشتم در تنگنای شدیدی هستم؟
شب امیرالمومنین (ع) را در خواب می بیند که آن حضرت به او می فرماید: اگر میخواهی در نجف مجاور من باشی، اینجا همین نان و ماست و فرش طلبگی هست، و اگر زندگی مادی قابل توجهی میخواهی باید به هندوستان در شهر حیدر آباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنی، چون حلقه به در زدی و صاحب خانه در را باز کردبه او بگو: به آسمان رود و کار آفتاب کند.
طلبه پس از این خواب دوباره به حرم مطهر مشرف می شود و عرضه می دارد: زندگی من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله میدهید؟!


ادامه »